عطش

ساخت وبلاگ

* "دلم پاره پاره شده نفیسه  " . 

یک زن چقدر باید قوی باشد تا برابر این جمله دلش نگیرد ؟ دلش از بی کسی و تنهایی نپوسد ؟ دارم زنده به گور میشوم رحمان . پس کو آنهمه امید و نور نامه‌هات ؟ آن نوشته‌هات ؟ آن نشانه‌هات ....

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 21 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت: 16:31

بر فراز برجی در برلین یا  تهران فرقی نمی‌کند . آسمان در هرجا و مکانی که باشم ، بی‌تو برایم سراسر غربت است و دلتنگی . تو باشی تمامِ شب‌های دلمرده‌ی تهران را زنده می‌کنم به عشق . صدای قلبِ تو از بیشمار آهنگ‌هائی که شنیده‌ام زیباتر است . دست‌های تو ، از بیشمار درخت‌های پر میوه ؛ بخشنده و مهربان و سبزتر است و چشمانت دو چشمه‌ی پرنور برای تماشا ... برای یافتن .... برای گم شدن توی دلِ تمام شب‌هائی که دلتنگم و تنها . تو باش .تو بمان . تو نرو ... 

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 8:31

باهراتفاق جدید باید خودم را آماده کنم به شنیدن یکسری حرف‌ها . یکسری برخورد‌های غریبانه . یکسری ... 

کاش می‌شد بیشتر برایت بنویسم رحمان . دیروز ؛ روزِ دعایِ دسته جمعی برای من بود . از راس ساعت ده تا انتهای شب مدام فکر میکردم جز دیدار تو ، جز آمدن به آغوش پرمهرِ تو دیگر چه آرزوئی دارم ؟! کاش گشایشی حاصل شود .

+ دعایم کنید . می‌شود ؟ می‌شود خواهش کنم دعایم کنید ؟ 

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 8:31

روزهای سخت و پراز درد  را لابه‌لای رنگ‌ها میپیچم . کسی نمیداند رحمان . قول داده‌ام این صندوقچه‌ی دل ؛ پراز راز بماند . دیگر مهم نیست . من این راهِ دراز را بخاطر تو پیمودم . نگاهت را میدیدم توی تمام این شب‌ها . من دل خوش به همین خلوت‌های این ماهِ عزیز بودم . این شبها هم تمام شد ... تا کی دوباره چشمهایت را مقابلم ببینم ؛ نشسته مقابل سجاده‌ام . هزارتکه است دلم .  هرتکه‌اش به سویی و تنها تکه‌ی وصل به تورا میبینم ... تکه‌ی دلتنگی که آرام نمیشود جز به دیدارت .... جز به دیدارت . 

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 2:12

امروز باهمه‌ی حال زار و ضعف عجیبی که توی دلم میپیچید ؛ شُله زرد پختم . دلم میخواست بیشترازینها وُسعم میرسید . اما برای بار اول و در غیاب مامان تنها توانستم سه کاسه‌ی نذری ببرم به هم واحدی‌ها . یادِ نذری‌های شب بیست‌و‌یکم دایی افتادم . دارچین میگرفتم به دست و با خطی خوش روی شله زردها می‌نوشتم "یاعلی عطش...ادامه مطلب
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 26 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 9:57

چهار روز ، مداوم همه‌ی تنت پراز سوز بود و حرارت . جان می‌کندم که درد را از روی دوشت بردارم ؛ با خنده ، با اشک با تلاش با خستگی . هرچه که داشتم را به میدان آوردم تا به عافیت ، لبخندِ تورا ببینم . چهار روز پیوسته چشم روی هم نگذاشتم تا هرلحظه ، دست بکشم روی پیشانی‌ات که زمزمه کنم ؛ دردت به جانِ بی‌قرار عطش...ادامه مطلب
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 27 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 5:56

همه‌ی امروز به تشویش و دلشوره گذشت . همه‌ی امروز دلم کنار تک تک آدمهایی بود که دوستشان داشتم و فکر اینکه یکروز دیگر هیچ‌وقت نبینمشان و در بدترین حالت ممکن زبانم لال شود اما اما اما ... نه . هرگز دلم تاب نمیاورد دوباره از دست دادن را .... پاره پاره دیدنِ تن عزیزم را ... نه . هرگز . هرگز . هرگز ... 

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 18 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 5:56

همدان و کوه‌پایه‌های فراخش ؛ هنوز هم یاداور روزهای شیرینِ کودکی است . خوشحالم که دستهایت را گرفتمو با خودم بردم تا بهشتِ پنهانم را نشانت دهم . شب‌های پر‌ستاره و نغمه‌خوانی بلبل‌ها را و درخت‌های پر‌شده از میوه را ، دشت ِ شقایق و رازقی‌های دلربا را . یک‌روز ؛ برای نشان دادنِ آنهمه زیبایی کم بود ، اما هرثانیه باتو بودن به شیرینی هزار سال بر دلم نشست ...

عطش...
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 17:16

این اولین سالی است که ماهِ رمضان از خانه و خانواده‌ام دورم . دیگر خبری از خوابیدنهایِ وقت ِ عصر تا اذان مغرب نیست . البته که برای این تجربه‌ی شیرین خوشحالم . اگر از ضعف و بی‌حالی‌های این ایام بگذریم ؛ لحظه‌هایی که به انتظارِ برگشتنِ توعم پرشتاب در‌گذرند . دوریِ از مامان کم کم اذیتم میکند مخصوصاً وق عطش...ادامه مطلب
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 40 تاريخ : دوشنبه 8 خرداد 1396 ساعت: 17:16

بعداز یک‌هفته دردِ قلبی که کشیدم ؛ دوباره برگشتم به قربان‌گاهی که بودم ... چشم بستمو آمدم . چشم بستم تا نبینم که چقدر چقدر همیشه خودم را سرکوب کرده‌ام . خودِ مغرورِ سرکشم را کوبیده‌ام تا سکوت کنم .تا مبادا حرفی بزنم که حُرمت‌ها شکسته شود .. اما اینجا عطش...ادامه مطلب
ما را در سایت عطش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5va-zohaa7 بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 18 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:21